نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام
image

بسم الله الرحمن الرحیم

طلسم و جادو (۱)

هاروت و ماروت

 

کارگران در هر گوشه ی قصر نیمه ساز مشغول تلاش و کوشش بودند. عده ای ملات و مصالح آماده می کردند، گروهی آب می آوردنند و عده ای آبگینه ها را برهم می چیدند. از شدت گرما و فعالیت عرق از پیشانی و صورتشان جاری بود.

در جایگاهی مشرف به قصر مردی بلند بالا و متین به عصای خود تکیه زده و با دقت و فراست تمامی حرکات این کارگران عجیب را زیر نظر داشت و کوچکترین نکته ای از نگاهش پنهان نمی ماند. به ناگاه قامت جوانی ستبر شانه و تنومند مقابلش نمایان شد و او با دیدن بیگانه نهیب زد: تو کیستی که بی اجازه مأموران نگهبان من به اینجا آمده ای؟!

ـ جان مبارک را! ای شهریار بزرگ و ای پیامبر والای آفریدگار! آخر من فرشته ی مرگ هستم و برای حضورم در جایی که باید باشم از کسی اجازه نمی گیرم!

سلیمان این پادشاه مقتدر و صاحب مُلک پروردگار، دهان گشود تا در پاسخ عزرائیل سخنی بگوید، لیک پیش از آن، به اشاره ی او روح از جسمش خارج شده و پیکر بی جانش همانطور که به عصا تکیه زده بود ایستاده بر جای ماند.

هر صبح به شب می رسید و روزها یکی از پی دیگری می گذشت و کارگران شگفت انگیز که کسی جز جنیان نبودند همچنان سختکوشانه کار می کردند و قصر پیوسته کامل و کاملتر گشته و باشکوه تر از پیش جلوه گر می شد.

شیطان که از همان آغاز در دوردست ها به تماشا ایستاده بود بی آن که جرأت نزدیک شدن داشته باشد از خود پرسید چرا روزهاست این منظره ای که می بینم هیچ تغییری نمی کند، سلیمان نبی نه خوابيده و نه آشاميده و نه غذايى تناول كرده و نیز لحظه ای اینجا را ترک نکرده و این باورکردنی نیست، یعنی آن جوان برنای سیه چشم که محو وقار و شکوه پادشاه برجای میخکوب شده بود به یادچه پیغامی افتاد که قدم پیش نهاد و در مقابل وی خم شد و کلامی گفت و زود رفت، آخر از همان هنگام بود که سلیمان در افکار خود فرو رفت و دیگر تکانی نخورد! ابلیس برای حیرت خویش تسکینی نمی یافت.

جنبنده ای خورد و ظریف درحالی که طومار فرمانش را زیر بغل داشت از همان بالا پوزخندی زده و زیرلب گفت: بیچاره ابلیس! می بینم که از کنجکاوی شاخ برسرت سبز شده است، فعلا برجای ایستاده باش تا از راه برسم و برایت پرده از رازی که مدتهاست ذهن شیطانیت را به خود مشغول داشته بگشایم آن هم به طرفندی که هنر من است و بس!

سفر موریانه پایان یافته و رسالت وی آغاز می گشت او با آن گام های کوچکش سرانجام پس از یک سال از بالای درختی که بر آن مسکن داشت به پایین رسیده و یک راست به سراغ عصا رفت و به سرعت مشغول جویدن شد و با انجام این مأموریت و درهم شکستن عصا، پیکر پیامبر دوران و پادشاه پادشاهان سلیمان نبی برزمین افتاد و در قصر آبگینه هیاهویی در گرفت، جنیان خاک آلود و نحیف و زار و نزار، کار روزانه را رها کرده آسوده خاطر از عتاب کارفرما به تماشا ایستادند، درباریان جسم بی جان سلیمان را برتختی نهاده و به کاخ قدیمیش حمل کردند تا آماده مراسم تجهیز گردند.

جنیان گرد موریانه حلقه زده و به تقدیر و ستایش او پرداختند:

- اگر تو نبودی معلوم نبود تا چند سال دیگر ما همینطور بی سبب رنج و ذلت می کشیدیم!

- تو فرشته ی نجات ماشدی وگرنه آن قدر خاک و مصالح می بردیم تا آخر زیر گل و لای مدفون شویم!

- ما پیوسته سپاسگزارت هستیم و البته خدمتگزارت! هرگاه خواستی خانه ای بسازی آب و گلش از ما.

ابلیس که طومار لوله شده ای را در دست داشت به این جمع نزدیک شد و گقت : حقیقتا که اگر شما اندکی از اسرار غيب مطّلع مى ‏بودید یکسال بیهوده در ذلّت بارکشی باقى نمى ‏ماندید. اما من نقشه ای کشیده ام که جبران همه ی سال های بندگی و بردگی شما برای سلیمان را می کند. مدت ها وقت صرف نموده ام تا این لوح را تنظیم کنم در عوض هرآنچه برای به هم ریختن حاصل عمر سلیمان و پدرانش لازم است در این نقشه ثبت شده فقط کمی صبر کنید تا شاهکارم راببینید.

ابلیس در اطراف تخت سلیمان می پلکید تا در فرصت مناسبی نقشه ی خویش را عملی سازد، آنگاه که درباریان به تدفین ملک رفتند او لوح دستنویس خود را زیر تخت سلطنت نهاد، جایی که به راحتی دیده شود.

اطرافیان طومار را یافتند که برآن نوشته بود: این کتابی است از جانب آصف ابن برخیا برای سلیمان پادشاه، هرچه از سحر و جادو و اذکار و اوراد بخواهید در این گنجینه ی علم و دانش خواهید یافت.

عده ای از آنان با مطالعه ی کتاب گفتند پس معلوم شد سلیمان با چنین ورد و اورادی به فرمانروایی ما رسیده و بر ما حکومت می کرد، اگر اینها نبود بر ما غلبه نمی یافت.

عده ای دیگر به اعتراض برخاسته و گفتند نه چنین نیست سلیمان بنده ی صالح و پیامبر خداوند بود، او را چه به سحر و جادو!

ازآن روز رفته رفته وضع اجتماع دگرگون شد: گناه و معصیت و دشمنی و ستیزه شایع گشته و فقر و نکبت و مرگ های بی علت و اختلافات خانوادگی دامنگیر مردم گشت. سرانجام کار به جایی رسید که در گوشه و کنار شهر پنهان و آشکار گفتگوهایی به گوش می رسید:

- برای رسیدن به مراد، این برگ درخت سنجد رو با دوده سُمِ گوزن قاطی کن و نیمه های شب از کنار قبرستان خاک بردار ...

- برای ثروتمند شدن روی پوست گراز وحشی بنویس...

- برای بستن زبان همسایه مغز استخوان افعی را...

- طلسم دارم برای از بین بردن رغیب پنجاه سکه، حاکم ولایت خواستی سیصد سکه...

- فرمانروایی ایالات طلسمش پانصد سکه...

اینگونه بود که ابلیس توسط یارانش به اجرای نقشه خود پرداخته و آنچه از سحر و جادو، ورد و اوراد در "کتاب شیطان" بود به مردم آموختند تا این که رجوع به جادوگران به صورت عادت معمول در آمد.

سالیان سال این وضع ادامه داشت و نصیحت ها و سفارش های پیامبر زمان نیز در مردم اثری نمی گذاشت لذا او به در گاه الهی استغاثه نمود و راه چاره خواست.

شبانگاه در خانه به صدا درآمد پیامبر آن را گشود دو جوان متین و خوش سیما مقابل آستان ایستاده بودند، پیامبر آن دو را به داخل دعوت نمود و از علت آمدنشان سوال کرد:

اولی گفت اسم من «هاروت» است و دومی ادامه داد منهم «ماروت» نامیده می شوم.

ما هر دو فرشته هستیم و از جانب خداوند به خدمت تو آمده ایم تا در مورد از میان برداشتن سحر و جادو و عادت های پلید قومت یاریت دهیم.

دومی ادامه داد اما عملیات سنگینی در پیش می باشدکه به برنامه ریزی دقیقی نیاز دارد، پیامبر خدا با خشنودی پرسید طرح شما برای این کار چیست؟

هاروت طوماری قدیمی را مقابل پیامبر گرفت و گفت: این کتاب "طلسم شیطان" است همان که پس از مرگ سلیمان نبی، ابلیس زیرتخت وی نهاد و وانمود کرد که وصایای آصف بن برخیا در آن نوشته شده است و مردم برای رسیدن به سعادت و خوشبختی باید به دستورالعمل های آن عمل نمایند.

پیامبر گفت: آن هم چه سعادتی که هر روز بیش از پیش دشمنی و کینه جای محبت و الفت را گرفته و میان همسران جدایی می افتد و سرزمین ایمان چهره ای زشت و پلید به خود می گیرد.

ماروت: اندوه و غصه کافیست ما از فردا وارد عمل شده و به خواست خداوند درخشش ایمان را به سرزمین تو بر می گردانیم.

پیامبر: خوب، نگفتید نقشه شما چیست؟

هاروت: برنامه از این قرار است که خداوند تعالی خواسته ما هر چه در این کتاب به نام آصف ابن برخیا نوشته شده به همگان نشان داده و راز ابلیس را افشا کنیم و از نیرنگ او پرده برداریم.

پیامبر: یعنی با این کار همه ی تباهی ها به صلاح آمده و نکبت از جامعه برچیده می شود؟

ماروت: البته این فقط قدم اول است در مرحله بعد ما روش خنثی کردن طلسم ها و اوراد و طرفندهای شیطان را به مردم می آموزیم تا همه سحرها باطل و راه نفوذ شیاطین بسته گردد.

پیامبر: بسیار خوب از همین امشب شروع می کنیم من، یاورانم را صدا زده و فورا ستاد بحران تشکیل می دهیم و فراخوان همگانی می دهیم، فقط شما دو فرشته آیا فردا با همین زلف و گیسوی بلند و برشانه افشانده و لباس و کمربند میان مردم ظاهر می شوید؟

هاروت و ماروت نگاهی به یکدیگر اندخته و لبخند زنان گفتند: خوب از اول هم قرار بود ما به شکل انسان و به رسم و آداب مردم در میانشان حاضر شویم تا پذیرا و همکلاممان گردند.

پیامبر: مانعی ندارد از فردا عملیات را شروع کنید.

 

آموزش گسترده ی سراسری

از فردا هر روز هاروت و ماروت هر کدام در چادر ستاد یکی از میادین شهر، حاضر می شدند و در جمع مردم شروع به آموزش می نمودند.

هاروت: این که می بینید طلسمی هست که برای ایجاد شک و تردید بین همسران استفاده می شده مواد تشکیل دهند اون از این قراره: پوست ماهی دریای شور رو میخ در قلعه و...

ماروت: شما هر وقت به چنین سحری برخورد کردید باید برای باطل کردنش این ترکیبی که یادتون می دم استفاده کنید نمک اقیانوس شیرین رو با پوست درخت...

هاروت: و اما این یکی دستنوشته ای هست که روی اون اسم شخص در مقابلش اسم رغیب و طرفین اون دو هم اسم خاص شیطان نوشته شده، این نوع چینش اثرش ...

ماروت: این شکل از دستنوشته ها رو باید از شهر بیرون برد و در محلولی از ...

هاروت: کلاً سعی کنید هیچ نوشته یا شیئ مشکوکی رو از کسی نگیرید و به خانه یا محل کارتون نبرید و اصلاً همراهتون نگهداری نکنید.

ماروت:دعاها و ذکرهایی که پیامبر خدا به شما توصیه می کنند رو دائما بخونید، یادتون نره اول هر کاری اعوذ بالله من الشیطان الرجیم و بسم الله الرحمن الرحیم بگین!

 

هشدار مهم

سر انجام آموزش همگانی کامل و مأموریت دو فرشته به پایان می رسید و آنها آخرین سفارشات خود را با مردم در میان می نهادند:

حالا ما همه ی طلسم ها و سحرنامه ها رو براتون رمز گشایی کردیم و شما به راحتی می تونید با خنثی کردن هر سحری با ضد خودش، زندگی خودتون و اطرافیانتون رو نجات داده و اوضاع این سرزمین رو سر و سامون ببخشید اما این هشدار رو هرگز فراموش نکنید که اگر کسی نیت سوء استفاده داشته باشه و به فکر مهندسی معکوس افتاده و طلسم هایی رو که یاد گرفته برای مقاصد شیطانی به کار ببره این کارش از نظر خداوند پنهان نمونده و جرم فوق العاده سنگینی خواهد داشت و مجازات سختی انتظارش رو میکشه در واقع این آزمایشی هست که خداوند متعال تدارک دیده برای سنجیدن میزان استقامت در برابر وسوسه و صداقت نشون دادن شما در استفاده از آموخته ها!

 

راه حل اصلی

با پایان یافتن رسالت و وظیفه ی دو فرشته ی خداوند، پیامبر و نماینده ی آفریدگار با امت خویش چنین اتمام حجت نمود:

...مهمترین نکته این هست که همه ی کسانی که تا حالا شغل جادوگری و ساختن طلسم و ورد و اوراد نویسی رو حرفه و کار و کسب خودشون به حساب آوردند بدونند اعمال اونها یک سر سوزن هم روی کسانی که سراغ من آمده و درخواست پناه و حمایت می کنند اثر نداره چرا که من به عنوان نماینده و حجت خداوند در زمین، اونها رو تحت محافظت خودم می گیرم و دعا و ذکر و راه حل در اختیارشون میگذارم و با این کار اجازه نمی دم به مؤمنین آسیبی برسه مگر همون افرادی که ایمان و اعتقاد محکمی ندارند و از مراجعه به من و درخواست یاری کردن غفلت می کنند ...

از آن پس اوضاع سرزمین ایمان رفته رفته بهتر شده و رو به صلاح می رفت اگرچه همانطور که هاروت و ماروت پیش بینی کرده بودند عده ای از کافران و شیادان اصلاح ناپذیر همین آموزش ها و راهنمایی های دو فرشته خداوند را نیز مورد سوء استفاده قرار داده و در کنار دستوالعمل های "کتاب شیطان" به کار می بستند تا بیش از پیش به اهداف شوم خود نایل گردند... .

***

و اما امروز

از آن روزگاران تا به امروز "کتاب شیطان" همان که ابلیس زیر تخت سلطنت سلیمان نبی قرار داده بود همچنان گشوده است و تعالیم ضد طلسم ها و خنثی کننده های هاروت و ماروت نیز در میان ما موجود می باشد.

شیطان و دستیارانش این دشمنان آشکار امام عصر عج و شیعیان، بیکار ننشسته و به سحر پراکنی و ایجاد دشمنی و نفاق و فتنه و فساد در اجتماع مؤمنین مشغولند و هر روز راهکار تازه ای را امتحان می نمایند.

لیک جای بیم و اندوهی نیست زیرا که وعده ی خداوند نیز هم چنان پا برجاست:

«وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ»

و به هيچ كس نمى‏ توانند آسيبى رسانند، مگر آنكه خدا بخواهد.(بقره/102)

کسانی که به حجت معصوم خداوند و امام زمان خود ایمان داشته و از او پیروی می نمایند هیچگاه در دسترس شیاطین و ساحران نیستند، چرا که آن بزرگوار نه تنها به نیروی الهی خود ضرر رسانندگان خبیث را رانده و دور می سازد بلکه به آنچه از ادعیه و دعاها و اذکاری که به پیروان خود آموخته اند دفع می کنند.

پروردگار متعال حفاظت از بندگان خود را در مقابل دشمن مبینش -شیطان رجیم- تضمین فرموده البته بهره مندی از حمایت الهی مشروط به رعایت مواردی است:

از جمله این که نماینده ی پروردگار یعنی امام عصر عج را به عنوان ولیّ و سرپرست و راهنمای همیشگی خویش بپذیریم و با آن بزرگوار پیوند معنوی و قلبی برقرار کرده و تمسک و توسل به ایشان را از دست ندهیم، برای دفع شیطان و خطراتشان از وی کمک بخواهیم و با این حقیقت یقین کنیم که بدون اجازه و صلاحدید امام و نماینده ی خداوندحکیم هیچ رویدادی تحقق پیدا نکرده و هیچ دعا و وردی اثر نخواهد داشت.

لذا مردم اگر با فکر، قلب، عمل و خلاصه همه وجود به خداوند پناه برده و به نماینده اش متوسل شوند، نقشه ی شیطان های جن و انس و طلسم ها و وسوسه هایشان خنثی و بی اثر خواهد گشت.

 

راهکار عملی :

توسل به امام زمان عج و یاری خواستن از آن بزرگوار به هر زبان و کلامی که باشد پذیرفته است بخصوص اگر با نیت خالص و اعتقاد صحیح صورت گرفته باشد لیکن دعاها و ذکر هایی نیز به زبان ائمه ی اطهار بیان شده و به دست ما رسیده که خواندن و تکرار کردن آنها به طور روزانه بسیار کارگشا خواهد بود.

 

نیابت کردن دیگر مؤمنین

این که انسان اعمال و عبادات خود را از طرف همه مؤمنین و شیعیان امام عصر عج انجام دهد و ثواب آن را به پیشگاه مولا عج تقدیم نماید، نه تنها ثواب و اجر و پاداش ما را چند برابر می نماید بلکه استجابت سریع دعا و رسیدن به حاجت ها را نیز درپی دارد.

لیکن در مورد دعاها و ذکر های باطل کننده ی سحر و طلسم اثر شگفت انگیز دیگری هم اضافه خواهد شد که ازنتایج آن کل جامعه شیعه بهره مند، خواهد شد به این صورت که فضای اجتماع از آثار مخرّب و بنیانکن اعمال شیطانی پاک و تطهیر گشته و نفوذ و رسوخ تلقین های پلید در قلب و روح شیعیان را خنثی می سازد.

لذا شایسته است که همه روزه در کنار تعقیبات و توسلات یومیه خود بعضی از این دعاها را نیز به نیابت ازطرف همه شیعیان بخوانیم.

 

دعاهای باطل کننده طلسم و دفع شیاطین:

در کتاب‌ها و منابع معتبر شیعی از جمله مفاتیح الجنان، صحیفه سجادیه، مهج الدعوات و... ادعیه و اذکار متعددی در این زمینه نقل گردیده که به منظور مطالعه بیشتر می‌توانید به آن‌ها رجوع نمایید. در اینجا به دو نمونه از این روایات اشاره می شود:

1 ـ پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود یا علی هر کس که از شیطان یا ساحر در بیم و خوف است این دعا را بخواند: "إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى تَبارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمِينَ"

(بحارالأنوار/ ج 92/ ص 132)

2ـ شخصی خدمت مولا أمير المؤمنين علیه السلام از سحر شکایت کرد حضرت فرمودند روی یک ورق .... این دا را بنویس وبه خودت آویزان کن تا از حیله او ضرری به تو نخواهد رسید:

"بسم الله و بالله بسم الله و ما شاء الله بسم الله لا حول و لا قوة إلا بالله قال موسى ما جئتم به السحر إن الله سيبطله إن الله لا يصلح عمل المفسدين فوقع الحق و بطل ما كانوا يعملون فغلبوا هنالك و انقلبوا صاغرين"

(طب ‏الأئمةع/ ص 35)

منوی اصلی

ذره بین

برای مومنی نیست جز آنکه قلبش از درون دو گوش دارد، گوشی که وسواس خناس در آن می دمد و گوشی که فرشته در آن می دمد و خداوند مومن را به وسیله فرشته تقویت می کند.

اصول کافی ج3 ص369
امام صادق(ع)