نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

برنامه ریزی و مدیریت شیطان(۲)


در قسمت قبل دیدیم که چگونه شیطان برصیصای عابد را به گناه کبیره واداشت و عابروی او را برد و او را به پای چوبه دار کشانید و سرانجام از او خواست تا بر شیطان سجده کند. و اما ادامه داستان...



در اینجا عابد مستجاب الدعوه با اشاره چشم به شیطان سجده کرده و کافر می شود و شیطان به عابد می گوید من از تو بیزارم زیرا عمری در درگاه ربوبی قدر و منزلت داشتی لیکن نسبت به پروردگارت نمک نشناسی نمودی .

این داستان را مرحوم مجلسی ذیل آیه ۱۶ حشر آورده که می فرماید :

«کمثل الشیطان اذقال للانسان اکفر فلما کفر قال نّی بری‌ء منک انی اخاف الله رب العالمی»

مثل منافقین مثل شیطان است که به انسان گفت کافر شو، پس از آنکه بر فرمان او کافر شد به وی گفت من از تو بیزارم چه از عقاب پروردگار می ترسم.

این نکته قابل تذکری است که: نباید تصور کنیم که اگر سنی از ما گذشت یا به مرحله ی استادی یا امثال آن رسیدیم، دیگر راه نفوذ شیطان بر ما بسته شده و به مصونیت رسیده ایم. هرگز چنین نیست. شیطان در تمام طول عمر و تحت هر شرایط و موقعیت و مقامی مدام حول قلوب آدمیان می چرخد و لحظه ای او را رها نمی کند. لذا ما نیز باید همچنان در تمامی مراحل عمر به مقابله و ایستادگی در مقابل شیطان ادامه دهیم. بنابراین در زمینه راه کارهای عملی مبارزه با ابلیس در مکتب ما روش های متعددی پیشنهاد گردیده، از جمله:


- تربیت روح و نفس


در نامه ۴۵ نهج البلاغه امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند :

«انما هی نفسی، اروضها بالتقوی لتأتی آمنة یوم الخوف الاکبر و تثبت علی جوانب المزلق» همت و اندیشه من در این است که نفس خود را با پرهیزکاری تربیت نموده و خوار گردانم تا در روزی (قیامت) که ترس و بیم آن بسیار است، آسوده باشد و برای اطراف لغزشگاه استوار ماند. (نهج البلاغه فیض، ص ۹۷۰)


مکانیزم تربیت:

البته برای این سیر تربیتی، سلسله مراتبی نیز پیشنهاد گردیده است به عنوان مثال تربیت باطن و سیرت فرد مقدم بر تربیت زبان او مطرح شده است.

در بین کلمات قصار امیرالمؤمنین علی (ع) این مورد را شنیده اید که :

«من نصب نفسه للناس اماما فعلیه ان یبدء بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تأدیبه بسیرة قبل از تأدیبه بلسانه

کسی که خود را در مصدر راهنمایی دیگران قرار داد و عده ای به او اقتدا نموده و از او الگو می گیرند، بر او واجب می شود که پیش از آنکه اقدام به تعلیم و تربیت دیگران نماید به تربیت و اصلاح نفس خویش بپردازد و مکانیزم تربیتی او نیز باید به این ترتیب باشد که تأدیب سیرة و نفس او مقدم بر تأدیب زبانش صورت پذیرد.

البته شیطان اجازه نخواهد داد که آن مسیر به راحتی طی شود اولین اقدام او این است که حالتی ایجاد نماید که تأثیر کلام ما کم شده و جنبه الگویی ما از بین برود.

واقعیت این است که هرگاه نفس آدمی مورد تاخت و تاز شیطان قرار گرفته باشد او از منفذی ولو کوچک، وارد شده و حکوکت قلب ما را به دست می گیرد.

لذا علی (ع) اینگونه راهنمایی می فرمایند که: من نفس خود را به وسیله تقوا تربیت می نمایم و شما شیعیان نیز به همین نحو عمل نمایید.

در بخشی از همین نامه حضرت می فرمایند: شنیده ام یکی از متمکنین بصره میهمانی ویژه ای برگزار نموده و ثروتمندان و بزرگان شهر را دعوت کرده و تو عثمان بن حنیف که سفیر من هستی نیز در آن شرکت نمودی، در حالی که زیبنده تو نبود در چنین مجلسی حاضر گردی و می بایست مدام مراقب باشی که در لغزشگاه ها سقوط نکنی.

من همواره می کوشم نفس خود را به تقوا تربیت نمایم حال آنکه اگر می خواستم، وسایل آسایش به راحتی برایم فراهم می گشت لیکن من به پوششی معمولی و زندگی ساده بسنده کرده و فرضا اگر دو تا لباس پنج و ده درهمی خریداری نمایم لباس پنج درهمی را برای خود و ده درهمی را برای قنبر می گذارم زیرا که جوان تر بوده و نیاز عاطفی وی به پوشیدن لباس شیک بیشتر است .

در این مسیر بر مسئله ی تربیت قلب تأکید ویژه ای صورت گرفته است.

حضرت علی(ع)می فرمایند:

«اغسل قلبک بالتقوی کما تغسل ثیابک بالماء»

همانگونه که لباس چرک را با آب می شویی همانگونه قلبت را با تقوی بشوی .

یکی منظری است روحانی خانه دیو را چه دل خوانی ؟

آنچه دل نام کرده ای به گزاف رو به پیش سگان کوی انداز

قلب المؤمن ، عرش الرحمن. دل را اینگونه قرار داده اند که سکوی پرتاب به عرش خدا باشد. تقوی دو رویکرد دارد که عبارت است از یک جنبه اثباتی و یک جنبه نفی.

جنبه اثباتی آن همان تلاش و کوشش می باشد که در اصطلاح شرعی به آن «اجتهاد» می گویند. در جای دیگری از همین نامه فرموده اند:

«الا و ان امامکم قد اکتفی من دنیا بطمریه و من طعمه بقرصیه. الا و انکم لا تقدرون علی ذلک و لکن اعینونی بورع و اجتهاد و عفة وسداد»

یعنی بدان که امام شما از دنیایش به همین دو جامه کهنه و از غذاها به دو قرص نان اکتفا کرده است. البته شما توانایی آن را ندارید که چنین باشید لیکن مرا با ورع، تلاش، عفت و پیمودن راه صحیح یاری دهید.

در واقع آن بزرگوار می خواهند بفرمایند شما تلاش کنید که در این مسیر باشید و لو آنکه فاصله شما با من یک میلیون کیلومتر باشد ، پس این در مسیر الگو و کمال قدم برداشتن ، اجتهاد یا همان جنبه مثبت تقوی است.


حضور مداوم در مسیر تقوی:

یکی از راهکارهای عملی تقویت نفس در مقابل نفوذ شیطان، تداوم عمل صالح است.

در روایت آمده که از امام صادق(ع) درمورد تفسیر تقوی سوال شد، فرمودند:

«لا یغیّبک الله حیث امرک و لایراک حیث نهاک»

جایی که خدا امر کرده حاضر باشی، تو را غایب نبیند و جایی که از آن نهی فرموده، تو را حاضر نبیند.

مثلا وقتی موقع نماز اول وقت شد تو غایب نباش، این جنبه اجتهاد در تقوی است .


سواری ندادن به نفس:

راهکار موثر دیگری که قدرت مقابله ی روح را در برابر حملات شیطان زیاد می کند، «نه گفتن» به خواسته های نفسانی است.

پیامبر (ص) می فرمایند :

«من اکل ما یشهتی و لبس ما یشتهی و رکب ما یشتهی لم ینظر الله الیه حتی ینزع او یترک»

کسی که هر آنچه دوست دارد می خورد و هر لباسی می پسندد می پوشد ، و هر مرکبی که می خواهد سوار می گردد ، در واقع رعایت رضای پروردگار را نمی کند او از رحمت خدا به دور است تا اینکه از چنین تمایلاتی به طور قهری، کنده شود، یا اینکه اختیارا ترک نماید.


حال ای بشر خاکی با جوهر افلاکی مگذار گریبانت در چنگ هوی افتد

تیمار بدن تا کی کن تقویت از روحت زان پیش که از جسمت ناگاه جدا افتد

جبران معاصی کن تا وقت بود باقی نگذار فعل بد حکمت به جزا افتد


از جنبه دیگر باید گفت در تعابیر روایات از نفس ما تعبیر به «مرکب چموش» شده است یعنی اسب وحشی و رام نشدنی. قدم اول برای رام کردن چنین اسبی افسار زدن به اوست . به این صورت که قطعه فلزی خاصی را در دهان اسب قرار می دهند که با فشار خود باعث می شود کنترل اسب در اختیار راکب قرار گیرد . فرموده اند نفس انسان نیز چنین حیوان چموشی است، مدارا کردن با او جواب نمی دهد .

این نفس بد اندیش سامان شدنی نیست این کافر بد کیش مسلمان شدنی نیست

لذا فرموده اند «جهاد النفس»! با نفس باید جهاد و قتال کنیم و هر لحظه کنترل آن را در دست داشته باشیم زیرا یک لحظه غفلت کافی است تا این مرکب چموش صاحب خود را به زمین بیفکند.

آورده اند که مجنون بر شتری سوار بود و به کوی لیلی می رفت غافل از اینکه شتر تازه ، بچه ای به دنیا آورده و تمایل او به بچه شتر و شیردادن به آن بود. تا زمانی که حواس مجنون جمع بود، با اشاره دستش، شتر را به سمت لیلی هدایت می کرد لیکن به محض اینکه حواس او پرت شده و افسار شل می گشت، شتر به سمت بچه ی خویش بر می گشت.

میل مجنون پیش آن لیلی روان میل ناقه از پی طفلش روان

یکدم از مجنون خود غافل شدی ناقه گردیدی و واپس آمدی

خلاصه کلام اینکه در پایان این مبحث نکته ای وجود دارد که تذکر آن کاملا ضروری است :

نکته ی نهایی که تذکر آن بسیار مهم و ضروری و اساسی به نظر می رسد اینست که تمامی ابزارهایی که ما برای مقابله با شیطان به کار می بریم و همه ی روش هایی که با استفاده از رهنمود های دینی و احادیث اتخاذ می کنیم اعم از مراقبه و مواظبت بر نفس و رعایت تقوی و پایداری در انجام واجبات و مستحبات، همه ی اینها در مقابل راه کارها و کیدها و دام هایی که شیطان برای فریب ما به کار می گیرد بسیار ضعیف و ناکارامد به نظر می رسد. تنها منبع و حقیقتی که با اطمینان می توان ادعا نمود شیطان را توان مقابله با آن نبوده و در برابر آن قطعا شکست می خورد همان پناه بردن به پناهگاهی استوار(کهف حصین) است که خداوند خود آن را برای این منظور تعیین فرموده است.

اگر بخواهیم با فریب شیطان مقابله کنیم هیچ مراقبه و مواظبت نفسی مفید و کارساز و موثر نیست و فرد را نجات نمی دهد مگر اینکه ابتدا به مأمن و پناهگاه و حصن حصین امام عصر (عج) پناهنده شده و به دامن ولایتشان چنگ بزنیم، تا مراقبه و مواظبت ما موثر واقع شود.

بعلاوه این تمسک و پیوند، باید دائمی و پیوسته باشد چرا که اگر لحظه ای از این ارتباط و وابستگی غافل بمانیم و لحظه ای اتصال ما و امام قطع گردد شیطان از این حفره و منفذ وارد شده و از پیروی حق بازمان می دارد.

در قرآن کریم نیز به عبارات مختلف به این نکته اشاره شده که اگر کسی از اطاعت «ولیّ» یا همان« ذکر خداوند» غافل گرد ، شیطان به سراغش آمده و همراه و همسایه وی می گردد.

ما بحث را با این نتیجه گیری به پایان می بریم که :

اگر چه شیطان مدیریت و برنامه ریزی دقیق و حساب شده ای برای باز داشتن مردم از صراط مستقیم و مسیر ولایت دارد لیکن تنها با تمسک و پیوند دائمی و بی وقفه با امام عصر (ع)، مراقبه و مبارزه با هوای نفس، می توان کیدهای او را باطل و بندهایش را گسست .

منوی اصلی

ذره بین

...نخستین نافرمانی که خداوند را نمودند، تکبر بود و آن نافرمانی شیطان بود در زمانی که سرپیچی و گردن فرازی کرد و از کافران گشت...

اصول کافی، ج۳، ص۱۹۷
امام سجاد(ع)