نام کاربری:   کلمه عبور:        کلمه عبور خود را فراموش کرده اید؟  |  ثبت نام

بهترین پناهگاه  قسمت10

سلطنت پوشالی شیطان(1)

 

اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ حَوِّلْ سُلْطَانَهُ عَنَّا

بار خدايا بر محمّد و آل او درود فرست، و تسلّط او را از ما بگردان، و اميد او را از ما ببُر، و او را از حرص به (معصيت واداشتن) ما باز دار.

در این فراز از مناجات، ما به تأسی از مولی، امام زین العابدین علیه السلام از خداوند در خواست می کنیم که مانع از تسلط و چیرگی شیطان بر ما گردد و از این که یکی از رعایای سلطنت پوشالی وی باشیم بازمان دارد.

 

واژه شناسی:

حول: تغيّر و انفصال. )قاموس، ج‏2، ص: 199(

حَوَّلَ- تَحْوِيلًا هُ: آن را از جائى به جاى‏ ديگر برد، آن را زدود و برطرف كرد.

(فرهنگ ابجدى ص: 349)

سلط  ـ السَّلَاطة: توانايى و قدرت از روى قهر.

سلطان: هر قدرتمندى كه با قهر و زور بر ديگران چيره مى‏شود.

(ترجمه مفردات، ج‏2، ص: 242)

 

در این فراز از بحث ما با چند سوال مواجه هستیم:

اول این که آیا حقیقتا شیطان بر انسان تسلط دارد؟

دوم : چه عواملی موجب تسلط ابلیس بر مردم می گردد؟

سوم: محدوده ی سلطه ی شیطان تاکجاست: جسم و بدن، ایمان و اعتقادات و یا... ؟

توجه به آیات و روایات ما را از دو سلطنت متفاوت در هستی باخبر می گرداند که اولی سلطنت خداوند قادر قهار بر مخلوقات است که به وسیله ی وزرا و نایبان و حجت های خویش اعمال می فرماید و دیگر سلطنت شیطان!

 این دو سلطنت به موازات یکدیگر در عالم ادامه می یابند تا ظهور امام عصر عج و هلاکت شیطان... .

سلطه ی ابلیس در آیاتی از قرآن کریم مورد بحث قرار گرفته از جمله:

 

«إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَ الَّذينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ»

تسلط او فقط بر كسانى است كه وی را سرپرست مى‏گيرند و به وسيله ی او مشرك مى‏شوند. (النحل:100)

«إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوينَ»

تو را بر بندگان من تسلطى نيست، مگر بر آن گمراهانى كه تو را پيروى كنند. (الحجر:42)

«إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»

شيطان را بر كسانى كه ايمان آورده‏اند و بر خدا توكل مى‏كنند تسلطى نيست. (النحل:99)

«إِنَّ عِبادي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفى‏ بِرَبِّكَ وَكيلاً»

تو را بر بندگان من هيچ تسلطى نباشد و پروردگار تو براى نگهبانيشان كافى است. (الإسراء:65)

به تصریح آیات فوق، خداوند سلطه ی ابلیس را بر "عباد" رد نموده است و این سلطنت را صرفا در مورد فریب خوردگانی که زیر چتر ولایتش اتراق کرده و شخصاً به تبعیت او ادامه می دهند و همچنین افرادی که به پروردگارشان تکیه و توکل ندارند و در نهایت به پناهگاهی غیر از او پناه می برند، استثناء نموده است.

به این ترتیب قرآن کریم بر پوشالی بودن تسلط شیطان صحّه نهاده و تاکید می کند که این خود افراد هستند که با میل و اختیار شخصی تحت سلطه ی او قرار می گیرند وگرنه شیطان قدرت و اجازه چنین عملی را ندارد.

در واقع خداوند کریم رسماً اعلام نموده که این چیرگی اساس و پایه استواری ندارد و سلطنت شیطان باطل و خیالی است!

 

اعتراف ابلیس

بعلاوه خود شیطان نیز به این حقیقت یعنی واقعی نبودن تسلطش اعتراف می نماید:

«وَ قالَ الشَّيْطانُ لَمَّا قُضِيَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَ وَعَدْتُكُمْ فَأَخْلَفْتُكُمْ وَ ما كانَ لِيَ عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ إِلاَّ أَنْ دَعَوْتُكُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لي‏ فَلا تَلُومُوني‏ وَ لُومُوا أَنْفُسَكُمْ ما أَنَا بِمُصْرِخِكُمْ وَ ما أَنْتُمْ بِمُصْرِخِيَّ إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ»  (ابراهیم/22)

چون قضاوت و حكم خداوند جارى و صادر شود و اهل بهشت را به بهشت برند و اهل دوزخ را به دوزخ ؛ آنگاه منبرى از آتش در دوزخ بنهند شيطان بالاى منبر رود كافران و اهل دوزخ در پای منبر او بنشينند و به خاطر اغوا و گمراه نمودشان در دنیا او را ملامت كنند .

 شيطان جواب دهد خداوند شما را دعوت به حق و راستى نمود و من نيز شما را دعوت كردم و به خلاف حق و حقيقت خواندم و مرا بر شما هيچگونه دليلى نبود و حجت قاطع بر دعوتم نداشتم با اين وصف مرا اجابت كرديد و دعوت حق راستى پروردگار را نپذيرفتيد پس مرا ملامت مكنيد خود را ملامت كنيد . امروز دیگر نه من فريادرس شمايم، نه شما می توانید فريادرس من باشید از اينكه مرا پيش از اين شريك خدا كرده بوديد بيزارم. زيرا براى ستمكاران عذابى است دردآور.  (تفسير جامع، ج‏3، ص:432)

در بحار ذیل آیه (الحجر : 40) « إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصينَ » نقل شده: ابليس آن چنان ادعا کرد که زمين را براى بنده‏هاى غير مخلص تو آرايش دهم گويی بر غير مخلصين تسلطى دارد پس خداوند پاسخ داد:

« إِنَّ عِبادِي لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطانٌ إِلَّا مَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْغاوِينَ»

لذا شیطان به هيچ كس تسلط ندارد بلكه هر كه پيرو او گردد صرفاٌ به اختيار خود گشته نه به سلطه ی ابليس و ابليس در اين دعوی دروغگو ست .

( آسمان و جهان-ترجمه كتاب السماء و العالم بحار، ج‏7، ص: 127)

کتاب ریاض السالکین  در مورد سلطه شیطان چنین می گوید:

«و سلطانه: أي تسلّطه و تصرّفه بالإغواء المستتبع للاستجابة، و إلا فلا سلطان له» سلطنت شیطان عبارت است از سلطه و اعمال نظر وی بوسیله اغواگری و واداشتن افراد به پیروی و اطاعت از خویش و الا تسلطی برای وی وجود ندارد در غیر این حالات او.  (رياض‏السالكين، ج:3، ص:200)

هرچند خداوند هرگز شیطان را ابتدائاً بر بندگان خود مسلط نساخته است. با این حال او بوسیله دام ها و حیله های خود می تواند تا هر زمان که شرایط مهیا باشد به نفوذ و تسلط بر افراد ادامه دهد این در دام افتادن، قطعا به سبب مقدمات و زمینه هایی است که فرد، خود برای شیطان فراهم می سازد.

 

فرق سلطنت و ولایت:

ولایت عبارت از سرپرستی و مدیریت و اداره ی فرد یا افراد می باشد لیکن همیشه توأم با نارضایتی و اعمال خشونت نسبت به کسی که تحت سرپرستی قرار گرفته نیست، بلکه چه بسا با رضایت و تمایل قلبی طرفین همراه باشد.

اما در مورد سلطنت اغلب طرف مقابل ناراضی و مجبور به اطاعت بوده و در پی فرصتی است که خود را از آن موقعیت برهاند. سلطه و سلطنت، نوعا بر اساس زور و ظلم و ستم شکل می گیرد.

در مورد نفوذ شیطان بربندگان، هر دو واژه مورد استفاده قرار گرفته است. به عبارت دیگر گاه فرد به سبب اعمال و رفتاری خاص، شخصا ولایت شیطان را پذیرفته و خود را تحت نفوذ او قرار می دهد. لازم به ذکر است که در این رابطه کم و بیش نوعی سنخیت و هم سویی بین دو طرف ایجاد شده است.

در مورد سلطنت، بنده اگرچه هنوز ایمان خود را حفظ کرده، لیکن غفلت های کوچک و بزرگ وی برای این دشمن آشکار، جای پایی مناسب باقی گذاشته، به وی فرصت اعمال نفوذ می دهد که در عبارت فوق از دعا، به همین سلطه ی شیطان اشاره شده و رفع ید او را از خداوند طلب می نماییم.

منوی اصلی

ذره بین

همانا مرد غضب می کند و تا داخل دوزخ نشود تسکین پیدا نمی کند. پس هرکس بر مردمی خشمگین شد، اگر ایستاده بود فورا بنشیند تا پلیدی شیطان از او دور شود و اگر بر خویشاوندش غضب کند، باید نزدیک او رود و بدنش را مس کند، زیرا خویشاوند هرگاه مس شود آرامش یابد.

کافی، ج۳، ص۴۱۲
امام باقر(ع)